گذر زندگی

خط خطی های زهرا

سلام.من شاعریانویسنده نیستم بلکه حرفهایی که ذهنم رودرگیرکردن روبرروی کاغذمیارم.امیدوارم خط خطی های من یه روزی دوای دردخاطرات من بشن.

گذر زندگی

میدونی باباجان زندگی خیلی تلخه، چهل روز از نبودنت گذشته و باور نبودنت سخته، قبول اینکه دیگه نیستی و ندارمت، دیگه کنارم نیستی برام غیرممکنه.

دلم برات خیلی تنگ شده باباجونم، کاش کنارم بودی

همه فکر میکنن سنگدل شدم، بی احساس شدم، بعد از تو واقعااحساس برام بی معنی شده ولی من همه ی سعیم رو میکنم که مراقب مامان و خواهرا باشم، روز دختر باشه ، تولدت باشه و بابات کنارت نباشه...

26 سالت باشه و کلی مسولیت گردنت باشه، راستش میترسم، کاش بیشتر کنارم بودی و بهم کمک میکردی زندگی رو درک میکردم، باباجون یه کم برای این کارا و این راه نابلدم، بیشتر از هرچیزی تظاهر به قوی بودن برام سخته، اینکه جلوی همه انقدر محکم و قوی باشم، گریه نکنم، دلتنگی نکنم، تکیه گاهشون باشم، کارای خونه و بیرون رو انجام بدم، یه شبه بزرگ شدن واسه دختری له باباش خیلی لوسش کرده خیلی سخته، برام دعاکن بابایی



نظرات شما عزیزان:

Kelkedel
ساعت19:07---2 بهمن 1399
سلام
چه بد...
خیلی ناراحت و متاسف شدم
روحشان شاد...


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در سه شنبه 11 آذر 1399برچسب:, ساعت 11:30 توسط زهراامینی |